سفارش تبلیغ
صبا ویژن
بیقرار
  •   آ واره
  •   

    خدایا زند گانی دردسربود

    عطافرمودی اما بی ثمر بود

    ندیدم در جوانی غیر ازاندوه

    سراسر غصه و ماتم شورو شر بود

    نگاهی گه دلم با  شعله ای سوخت

    چه شبها کز غمی دردل شرربود

    نشد یک لحظه د ر د نیا دلم شاد

    بد نیا همچو طفلی بی پدر بود

    نیاسودم دمی بی محنت و درد

    تو را یک لحظه ازدردم خبر بود ؟

    کسی گر پرسد از نامم بگوئید

    که او آواره ی مردی در بدر بود 

     



  • نویسنده: بیقرار(جمعه 86/7/20 ساعت 11:57 صبح)

  • نظرات دیگران ( )

  •   حقیقت زندگی
  •  

    هر خزانی را بهاری است

    و هر بهاری را خزانی است

    مرگ و زندگی چنان در هم تنیده اند که گیاه با خاک

    آنسان از هم جدایند که آسمان از زمین

    راستی چه چیز می تواند جاذبه خاک را بشکند

    و مارا از این سیاره کوچک معلق به بیکرانه ها ببرد

    به راستی حقیقت زندگی عشق است

    و زندگی بدون عشق سرابی بیش نیست

    چگونه می شود جاودانه شد وحصار زندگی و ترس

    از مرگ را شکست و از هر دو فراتر رفت

    سرچشمه آن رنج آسمانی که امن ابدی را ارزانی

    می دارد کجاست ؟

    آیا ما از حقیقت وجود خود غافل شده ایم ؟؟؟؟؟؟

     



  • نویسنده: بیقرار(پنج شنبه 86/7/19 ساعت 11:27 صبح)

  • نظرات دیگران ( )

  •   دوست
  •  

     

           از جور جفای بی وفا دوست

         چون شد دل خسته بلا دوست

         بیگانه ز هر دوکون گشتیم 

         دردا که نگشت آشنا  دوست

         در بند بلا چو بسته پائیم 

         د یگر چه کند به جای ما دوست 

         ازدوست وفا طلب نمود یم

         هر چند نکند وفا بما دوست

         از درد سر طبیب رستیم 

         هم درد من است و هم د وا دوست

     



  • نویسنده: بیقرار(پنج شنبه 86/7/19 ساعت 10:59 صبح)

  • نظرات دیگران ( )

  •   عشق بازی
  •   

    عشق او خوش آتشی افروخته

    غیرت او غیر او را سوخته

    عشق بازی کار آتش بازی است

    او چنین کاری  به ما آموخته

    گنج او در کنج دل ما یافتیم

    دل فراوان نقد از او اندوخته

    نورما روشنتر است از آفتاب

    گوئیا از نار عشق افروخته

     

     

    عشق او شمع خوشی افروخته

    جان من پروانه ی پرسوخته

    عشق بازی کار آتش بازی است

    اوچنین کاری مرا آموخته

    عشق بندی بین که نور چشم من

    روگشوده دیده ام را دوخته

    سود من بنگر که سودا کرده ام

    می خریده زاهدی بفروخته

     

     



  • نویسنده: بیقرار(چهارشنبه 86/7/18 ساعت 11:59 صبح)

  • نظرات دیگران ( )

  •   رویا
  •  

    میزند گر شعله ام هرشب بدل رویای خویش

    سرگران از باده درکویش روم با پای خویش

    لاله وش گر خون دل دارم دلم غوغا نکرد

    تا بخوابد لحظه ای گوید دلم لالای خویش

    وه چه بیجا می کنی وصلش تمنا دل دریغ

    از چه رو دادی زکف ای بینوا پروای خویش

    کار دل آخر به رسوایی کشد اما چه سود

    خسته کی می گردد از رویای بس بیجای خویش

    می نیمسازد دگر دردش مداوا پس کجاست ؟

    آنکه دل دیوانه میکرد از تمنا های خویش

    صحبت از دیوانگی هایت دلا در کوچه بود

    دل چرا آواره ای چون سایه در دنیای خویش

    یا بمیر ازدرد هجرش یا بدردت چاره ساز

    گشته ای رسوای عالم دل زغوغاهای خویش

    مظهری از درد بی درمانم از بس دل گرفت

    گشته ای تنهای تنها با دل همتای خویش

    یادی از من آنکه میسوزد دلم دیگر نکرد

    من بمانم بادلی افتاده در سودای خویش

       

     



  • نویسنده: بیقرار(چهارشنبه 86/7/18 ساعت 11:33 صبح)

  • نظرات دیگران ( )

  •   چکاوک
  •         

     

    بگویید تا چکاوکها بدانند نباید دیگرآواز بخوانند به شادیها بگویید

    پر گشایند نمی خواهم دیگر اینجا بمانند من اینک با محبت قهر

    قهرم نباید او دگر آید به شهرم از امشب خنده ها بر لب اسیرند

    تمام حرفها باید بمیرند من اینک در دل خود عهد بستم که تا غم

    هست من هم زنده هستم دلم می خواهد اینجا تک بمانم برای

    خود زتنهایی بخوانم همین امشب ازاینجا پر بگیرم میان

    غصه های خود بمیرم  

     

     

    ای خدا غصه نخور از تو فراری نشدم بعد از آن

    حادثه در کفر تو جاری نشدم با وجودیکه به حکم

    تو دلم زخمی شد شاکی از آنکه مرا دوست نداری

    نشدم  

     



  • نویسنده: بیقرار(دوشنبه 86/7/16 ساعت 11:52 صبح)

  • نظرات دیگران ( )

  •   دوست داشتن
  •     

    در درونم راه می پیمود همچو روحی در شبستانی

    بر درونم سایه می افکند همچو ابری بر بیابانی

    می شنیدم نیمه شب در خواب هایهای گریه هایش را

    در صدایم گوش می کردم درد سیال صدایش را

    شرمگین می خواندمش بر خویش از چه بیهوده گریانی

    در میان گریه می نالید دوستش دارم نمی دانی  

     

     

     

     



  • نویسنده: بیقرار(دوشنبه 86/7/16 ساعت 11:36 صبح)

  • نظرات دیگران ( )


  •   لیست کل یادداشت های این وبلاگ
  • خاموش
    [عناوین آرشیوشده]
  •    RSS 

  •   خانه

  •   شناسنامه

  •   پست الکترونیک

  •  پارسی بلاگ



  • کل بازدید : 65983
    بازدید امروز : 26
    بازدید دیروز : 39
  •   مطالب بایگانی شده

  • هفته اول
    هفته دوم
    هفته سوم
    هفته چهارم
    هفته پنجم
    هفته ششم
    هفته هفتم
    هفته هشتم
    هفته نهم
    هفته دهم
    هفته یازدهم
    هفته دوازدهم
    هفته سیزدهم
    هفته چهاردهم
    هفته پانزدهم
    هفته شانزدهم
    هفته هفدهم
    هفته هجدهم
    هفته نوزدهم
    هفته بیستم
    هفته بیست و یکم
    هفته بیست و دوم
    هفته بیست و سوم
    بهار 1387

  •   درباره من

  • بیقرار
    بیقرار

  •   لوگوی وبلاگ من

  • بیقرار

  •   اشتراک در خبرنامه
  •  


  •  لینک دوستان من

  • آقاشیر
    بال شکسته
    عشقولک

  •  لوگوی دوستان من



  •   اوقات شرعی
  • اوقات شرعی


  •   آهنگ وبلاگ من



  •   وضعیت من در یاهو

  • یــــاهـو